امروز
جملهی به آرامی انجام بده! را باور کرده و به خودم فرصت میدهم که با
اصول برنامهی خودیاری و رهنمودهای آن در مسیر بهبودی قرار بگیرم. امروز
تجربهی شکستهای دردناک دوستان لغزشی را به کار میگیرم، تجربههایی مثل:
در استفاده از ابزارهای برنامه عجله کردم. همه چیز را میخواستم یکباره به
دست بیاورم. توقعاتم در برنامه زیاد شده بودم. توقع داشتم دیگران من را
بیشتر درک کنند. وقتی
از این دوستان میپرسم شما که با اصول برنامه آشنا بودهاید، پس چرا آنرا
به کار نمیگرفتید؟ میگویند: ما اصول برنامه را با صمیمیت و عشق در
زندگیمان به کار نگرفتیم. ما آنچه را آموخته بودیم در اختیار دیگران قرار
ندادیم و یا با سلیقهی خودمان با اصول بازی کردیم. امروز میدانم
که اگر تحت تأثیر شبکهی مدیریت انکار و غرورم قرار بگیرم به سمت شکست رو
نهادهام. امروز خداوند را به خاطر قدرت و شهامت انجام و به کارگیری اصول و
استفاده از ابزار بهبودی سپاسگزارم. آنچه که مسلم است، بهرهگیری من از
برنامه فقط برای امروز بوده است. آیا متوجه شدهام که اگر فکرم را برای
بکارگیرم، امروزم را معطل خواهم ماند؟ اصول برنامه حدوداً هشتاد سال است که
به همدردان و من کارآیی داشته است.
چرا؟ یا همه چیز یا هیچ چیز!