NA معتادان گمنام شیراز

در وبلاگ دلگشا میتونید دانش وتجربه خودرابادیگران درمیان بگذارید

NA معتادان گمنام شیراز

در وبلاگ دلگشا میتونید دانش وتجربه خودرابادیگران درمیان بگذارید

قدم اول قسمت آخر

قسمت دوم قدم اول

ب)..........و زندگیمان غیر قابل اداره شده بود.

1-مفهوم از دست دادن اختیار زندگی چیست؟

2-پنج مثال زنده در مورد از دست دادن اختیار امور زندگی بنویسید.

3-توضیح دهید که اختیار چه چیزهایی در زندگی از دستتان خارج

 شده بود؟مثلا مکان ومحیط زیست،خانه و خانواده،کار و

 حرفه،پول،روابط اجتماعی و جنسی، احساسات و

 عواطف،افکار،معنویات و...(در مورد هر کدام یک مثال زنده بزنید)

 

جسمت را بیاور،فکرت هم به

 

 دنبالش خواهد آمد.

قدم اول قسمت 3

-آیا پس از لغزشهایتان فکر می کردید که این بار با دفعات دیگر

 تفاوت خواهد داشت؟

12-آیا فکر می کنید که با افراد عادی تفاوت دارید؟توضیح دهید.

13-آیا فکر می کنید که دیگر نمی توانید مواد مخدر مصرف کنید؟اگر

 اینطور است چرا؟

14-آیا لغزش یکباره اتفاق می افتد؟

15-چه حائلی بین شما و لغزش وجود دارد؟

قسمت دوم سوالات قدم یک

-چرا بر خلاف تمام قول و قرارها و دلایل خوبی که برای در حالت

 ترک باقی ماندن وجود دارد این فکر احمقانه همه دلایل خوب را کنار

 می زند؟

7-چرا نمی توانیم از تجربه دردآور ترکهای قبلی برای خودداری از

 شروع مجدد استفاده کنیم؟

8-آیا هرگز به عواقب اولین بار مصرف بعد از ترک فکر کرده اید؟

(گذشته و حال)

9-در مورد توجیه (بهانه)لغزشهای خود پنج مثال زنده بزنید.

10-آیا در مورد مواد مخدر حق انتخاب دارید؟اگر دارید توضیح دهید و

 اگر ندارید چگونه و در چه نقطه ای آنرا از دست داده اید؟

کارکرد سوالات قسمت اول

خداوندا

آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم

شهامتی تغییر دهم آنچه را میتوانم

ودانشی که تفاوت این دو را بدانم

آمین

قدم اول

الف)ما پذیرفتیم که در برابر اعتیادمان عاجزیم. ب) و زندگیمان غیر قابل اداره شده بود.

1الف)مفهوم عاجز چیست؟

2الف)پنج مثال زنده در مورد عجز در مقابل مواد مخدر بزنید.

3الف)مفهوم وسوسه چیست؟

4الف)در مورد وسوسه فکری پس از ترک که منجر به شروع مجدد شده است پنج مثال زنده بزنید.

5الف)مفهوم انحراف فکری معتاد گونه چیست؟

@سخنانی از بزرگان@

خردورزان همیشه به راه آزادگان و راستان می روند.

‹بزرگمهر›

خدا را در دل خود و در دل هر که می بینی کشف کن.

‹مارک فیشر›

اگر به راه خطا رفتی از برگشتن مترس.

‹کنفسیوس›

آن که در آموختن جهد نمی کند هرگز نباید در انجمن دانایان لب به گفتار بگشاید.

‹بزرگمهر›

نیک بختان به حکایت و امثال پیشینیان پند گیرند زان پیشتر که پسینیان به واقعه او مثل زنند.

‹سعدی›

رنگ رخساره خبر می دهد از حال درون.

‹...›

فهمیدن همیشه بهتر از آموختن است.

‹لوبون›

وقتی عمیق ترین باورهایتان را درباره زندگی تغییر دهید،زندگی شما هم به همان ترتیب تغییر می کند.

‹اندرومتئوس›

 

زیبایی مرد فصاحت زبان اوست.

‹حضرت محمد(ص)›

بد اندیشان و بدکرداران خیلی زودتر در آتش افکار و کردار اشتباهاتشان خواهند سوخت.

‹...›

مردم موفق امروز کودکان جسور دیروز بوده اند.

‹ژول رومن›

روزی که زندگی با توست مغرور مشو و روزی که علیه توست صبور باش.

‹حضرت علی(ع)›

کسی که عیش و نوشش زیاد شود،عقل و هوشش کم می شود.

‹حضرت علی(ع)›

سخن مثل دارو است:کم آن،سودمند و زیادش کشنده است.

‹حضرت علی(ع)›

سعادت یا عدم سعادت ما نتیجه تفکر ماست.

‹اندرو متئوس

)) مشارکت ((

سلام دوستان خوب بهبودی

 

میخوام از این هفته قدمها رو با هم

 

به مشارکت بگذاریم

 

 

اگه مایل به این همکاری هستید نظر

 

 بدین تا شروع کنیم و همه گی به

 

 سوالات جواب بدیم.

 

 

اگه مایلید بسم الله شروع کنیم.

مفاهیم سنت ها

خداوندا ، آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم ،

 شهامتی تا تغییر دهم آنچه را که می توانم

و دانشی که تفاوت آن دو را بدانم  .امین

سنت‌های دوازده‌گانه 

 

 منافع مشترک ما بایست در رأس قرار گیرد. بهبودی شخصی به وحدت گروه  بستگی دارد.

۱. مفهوم سنت اول از نظر شما چیست ؟

ما به عنوان افرادی منحصر به فرد در این دنیا زندگی می کردیم و هیچ گاه حاضر نبودیم که خود را در موقعیت جمع و حتی گروه خانواده قرار دهیم .

 ما اصلاً دنیای بیرونی خود را قبول نداشتیم : زاویه ی دید ما به دنیای اطراف خودخواهانه وخود محورانه بود .پس هر آن چیزی که مخالف تفکرات و سلیقه ی من بود به آن تن نمی دادم و همیشه تک قطبی عمل می کردم در جمع بودن و مطابق با جمع حرکت کردن برای من سخت بود.

 همیشه تنهایی گوشه گیری و انزوا را بهتر دوست داشتم و حاضر نبودم که از درد فلج کننده ی تنهایی بیرون بیایم .

حذف کردن و بایکوت کردن اطرافیانم جزئی از مهم ترین قسمتهای زندگی من بود هر کجا که احساس خود کم بینی بی ارزش پوچی و به درد نخوری می کردم هر آن چیزی که موجب این احساسات در من می شد را با نقشه کشی و سیاست بازی تلافی کرده و انتقام می گرفتم و سعی در حذف کردن طرف مقابل می کردم و هرگز حاضر نبودم به نقش خود نگاه کنم .

 من یک آهنربای وارونه قورت داده بود همیشه از چیزی که بودم فرار می کردم مشکل به بار می آوردم و مشکلات را به دنبال خود می کشیدو کینه توز ، انتقام گر خودخواه و خود محور و ترسو بودم و از آشکار شدن هویت خود هراس داشته و متمرکز شدن به روی ترس ها مرا از عشق دور کرده بود تنبلی و لذت جویی راحت طلبی و زیاده خواهی مرا به فردی خشمگین عصیانگر و متجاوز تبدیل کرده بود.

 من در زندگی پشت بلدوزر نواقص خود سوار بودم و هر چیزی که سر راه من قرار می گرفت خراب می کردم و این برای من رسیدن به هدف محسوب می شد . به خاطر اینکه احساس تهی خلا روحانی ما را افسار کرده بود خود را آدمی کم ارزش می پنداشتم بیرون خود به دنبال ارزش می گشتیم طریق زندگی کردن ما رقابتی و حذفی بود چون نمی توانستیم به اهداف و چیزهایی که دیگران داشتند و برای آن زحمت کشیده بودند ما نیز زحمت بکشیم  پس آن را حذف می کردم قدمهای دوازده گانه ما را از خودپرستی خودخواهی و خود محوری و منحصر به فرد بودن جدا می کند .

 احساس ارزش را در درون خود جستجو می کنیم و غرور متورم و کاذب خود را کنار می زنیم پیش داوری های ما و قضاوت کردن ما منجر می شد که با واقعیت زندگی خود روبرو نشویم از هر چیزی که متعلق به دیگران است بترسیم و برای بدست آوردنش به سیاست بازی و ناصادقی پناه ببریم که مبادا از او کمتر و به درد نخورتر باشیم .

ما به خاطر اینکه احساس مسئولیت  نمی کردیم مسئولیت دیگران برای ما چیزی بچه گانه بود به خاطر اینکه ما هیچ وقت مسئولیت پذیر نبودیم مطرح بودن ستاره و رئیس بودن در هر زیمنه ای برای من هدف بود ما از کسانی که موفق و فکر سالمی داشتند و نمی گذاشتند کسی از آنها سوء استفاده کنند فرار می کردیم.

 تکرو بودن در نظر نگرفتن منافع دیگران عشق ما بود ما افرادی متواضع و فروتن نبودیم چون رابطه ی خوبی با خداوند نداشتیم همیشه فکر می کردیم آدمهای بی نیازی هستیم و نیاز به کسی یا گروهی نداریم افکار من نیروی برتر من بود.

                                     حال سنت یک مطرح می شود

این سنت با تمام وجود من در تضاد است شخصیت بیمار گونه من این گونه شکل گرفته است که برای منافع شخصی و تایید طلبی خود دست به هر کاری بزنیم اما سنت یک دست از تایید بر داشتن را به من می گوید .  راه ارزیابی و ترمیم درون خود را به من می آموزد تا به روی استعدادها و ارزشهای خود کار کنم تا برای بد آیند و خوش آیند دیگران زندگی نکنیم .

 متمرکز بودن به روی افکار دیگران و وابسته بودن به آنها و اینکه دیگران چه فکری در مورد من می کنند در سنت یک به کنار می رود و فقط برای ما (ما) مطرح است نه من ، ما برای رئیس و ستاره شدن پا بر حق و حقوق دیگران می گذاشتیم گمنامی می شکستیم تهمت می زدیم طرف مقابل را خراب می کردیم تا خود را نظر دیگران آدم کار درستی جلوه دهیم این از همان وابسته بودن به تفکر دیگران و افکار گذشته ما می آمد.

 سنت یک به ما می گوید که از منافع خود صرف نظر کنیم و منافع گروه را در نظر بگیریم منظور از گروه فقط انجمن نیست . اجتماع خانواده و محل کار نیز هست قدمها ما را از خود جدا کرد و سنت ها  ما رابه جمع دعوت می کند .

 سنتها برای تکمیل کردن قدمها به وجود آمده  هر چیزی که در ما ایجاد اشکال کند و خود را در موقعیت منافع من قرار دهد مضمونش این است که من قدمها را سرسری کار کرده ام.

 سنت  یک یک توازن است که ما را میانه رو می کند از افراط و تفریط جدا شده و به ما کمک می کند احساس تملک را کنار زنیم احساس تعلق کنیم و به هر آن چیزی که داریم مغرور نشویم حتی دانش و دانستنیهای خود . 

 مرگ من در من است و حیات من در ما 

 سنت یک محور ما را به سمت و سوی عشق هدایت می کند ایمان ما را افزایش می دهد ترسهای ما را کم و در مسیر بهبودی ما را هدایت می کند .

 سنت یک به ما می آموزد که به نقش خود نگاه کنیم فقط آنکار را انجام دهیم که مسئول آن هستیم آشغالهای خود را جمع کنیم محیط اطراف خود را تمیز کنیم نه اینکه شهردار دیگران باشیم .

اصلهای معنوی سنت یک

این اصلها ما را به سمت و سوی وحدت مودت برابری یکی بودن مساوی بودن فرا می خواند تفاوت و مقایسه احساس دوگانگی و عاقبتی چون مرگ برای ما به همراه دارد .

 کارکرد سنت یک برای ما درد دارد و این درد در مواقعی برای ما غیر قابل تحمل می شود این نشان دهنده ی این است که ما قدمهای 12 گانه را برای رفع تکلیف کار کرده ایم .

 سنتها فقط در انجمن خلاصه نمی شود بلکه در همه ی زاویه های زندگی ما کاربرد دارد بهبودی شخصی در قالب گروه صورت پذیر است و اگر فردی بود انجمن به درد نمی خورد پاکی ما با حضور مرتب در جلسات شکل گرفت  و در ما بودن (حضور در جلسات و گروه) در گروه به وضعیت درونی خود پرداختیم و این گروه بود که ما را به سمت و سوی پاک زیستن پاک فکر کردن و سالم نگاه کردن هدایت کرد.

 زیر بنای تمام سنت ها ترس است و نیازمند عمل کرد در تمام گروه هاست .

من امروز دریافته ام محبت کردن به دیگران و احترام گذاشتن به انان در صورتی امکان پذیر است که من در کارکرد قدمهای دوازده گانه توانسته باشم ازخودم جدا شده باشم .

دریافته ام با کارکرد قدمها وپر کردن خلاء درونی و روحانی ام با نیروی برترم میتوانم با حضور فیزیکی ام در گروه پیام آور صلح و آرامش وسفیر عشق باشم.

احوالات  هر عضو تجزیه وتحلیل شدن هر عضو و ارتقا بخشیدن هر عضو در قدرت سنت یکم است که شرط آن چگونگی عملکرد در قدمهای دوازده گانه است.

سنت یکم یعنی گذشتن از غرور خودخواهی خودمحوری وخط بطلان کشیدن بر تایید طلبی وتوجه طلبی که حقیقتا این امر برای ما دشوار میباشد اما با عملکرد بر روی قدمهای دوازده گانه عملی است.

 

۲. ایا بین قدم اول و سنت اول وجه مشترکی وجود دارد ؟

در  سنت یکم دست برداشتن از جنگ و پذیرش عجز به ما توصیه می شود و این وجه مشترک میان سنت یک و قدم یک می باشد .

 چرخه ی زندگی بیمار گونه ما تماماً به روی خود محوری خودخواهی و نفی ارزش هابوده است . توانا بودن قدرت مند بودن و منحصر به فرد بودن با کارکرد قدم یکم لافی بیش نبود ، تکذیب کردن واقعیت ها پنهان کردن خلاف کاری ها و فرار کردن از آنچه که بودیم از تخصص های بیماری ما بود بروز تمامی مشکلات ما مختل شدن و منحل شدن زندگی ما همه به خاطر حس توانایی ما بود .

 در قدم اول با عجز خود رو به رو شدیم و با واقعیات غیر قابل انکار کنار آمدیم .

پذیرش عجز برای ما سخت و دشوار است . راه حل پذیرش آن در سنت یک است . با اقرار به عجز احساس بالندگی و توانایی را حس می کنیم . کارهایی که در زندگی به هیچ وجه نمی توانستیم انجام دهیم در قالب سنت یک انجام دادنی است .

                                   مشکل من (من) است .

 خود را توانا دانستن و تکروی کردن  خودسرانه عمل کردن  مشکل من است و حلال مشکلات من ( ماست ) .

وقتی در قالب من  حرکت کنیم به هیچ چیز نمی توانیم فکر کنیم و راه کار آن در فکر کردن در قالب ما قرار گرفته است .

 چون ما نمی توانستیم خیلی کارها را به تنهایی انجام دهیم . ( مثل پاک ماندن )

سنت یکم شبیه به بازی فوتبال است من در زمین برای منافع شخصی خود توپ می زنم . در قالب گروه و در انجمن نیز بهبودی شخص  من مطرح است من نمی توانم روی یارخودی خطا کنم . ناسازگاری در انجمن خانواده محل کار و اجتماع یعنی همان خطا روی یار خودی .

 

                           من مستقل هستم اما متصل .

 

 ما وقتی از بیماری مان جان سالم به در می بریم که در گروه باشیم و اگر بخواهیم ستاره شویم تسلیم مربی می شویم و یار خوب پیدا می کنیم . ما در قالب فردی هیچ نیستیم . این گروه است که به ما کمک می کند و کار می دهد .

حل شدن در گروه انرژی گروه و انرژی خداوند را به دنبال دارد و با این انژری است که می توانیم به تواضع و فروتنی برسیم مساوی بودن  هم رنگی و هم دلی را حس کنیم و از گزند بیماری در امان باشیم .

 ما هر وقت احساس قدرت کنیم با غرور زیاد و خود محوری از موقعیت های خود سوء استفاده می کنیم و موجب سلب آسایش دیگران می شویم .

 سوء استفاده برای ما امری است عادی چه خدمت کردن چه پول دار شدن چه رئیس شدن  حتی اگر در مواردی  اختیار تام به ما می دادند انجا را ویران می کردیم .

احساس قدرت خودخواهی و خود محوری را به همراه دارد و این همیشه برای ما مشکلاتی حل نشدنی و خطرناک به بار می آورد . 

در حقیقت من قدرتمند نیستم و قدرت مند شدن برای من تصوری باطل است ما همیشه فکر می کردیم که برای زنده بودن نیازمند قدرتیم  اما با حضور در گروه متوجه شدیم قدرت مشکلی از ما حل نمی کند و راه کار مشکلات ما گروه است .

ما حتی در ارتباطمان با دیگران مشکل داشتیم . گوشه گیر و تنها بودیم اما سنت یک به ما کمک کرد که از این احساسات منفی جدا شویم  احساس ارزش را تجربه کنیم و از جمع و در جمع بودن لذت بردیم .

ما حرف زدن هم بلد نبودیم و با مشارکت در گروه صحبت در جمع را آموختیم و توانستیم با خود و تمام آن چیزی که  در من  ایجاد مشکل می کند به صورت نسبی کنار بیاییم. فرصت دوباره زندگی کردن فرصتی حیاتی است و یک واقعیت است  این فرصت در قدم یکم مهیاو پدیدار شد و در سنت یکم به بار نشست و آشکار شد. معتاد فردی است که از لحاظ رشد معنوی و روحانی در یک مقطعی از سن بازمانده باشد  همه ی ما مثل هم هستیم و از یک بیماری مشترک رنج می بریم . اگر ما تفاوتی بین معتادان قائل شویم از عجز خود خارج می شویم .

 رشد نکردن در وضعیت روحانی و معنوی یک ضعف انسانی نیست و در ما به جهت نداشتن یک الگوی رفتاری سالم اتفاق افتاد.

ما مسیرهای مختلف را به درستی نشناختیم و به بیراهه کشیده شدیم . مهم شمردن سنت یکم راه حل رشد معنوی و روحانی ماست . ما از موقعیت هایی در زندگی عقب ماندیم موقعیت های خود را از دست دادیم و از این موقعیت ها استفاده نکردیم : فقط به عقب ماندگی های خود فکر کردیم و این باعث شد که هر روز عقب تر بودیم .

من هیچ گاه خود را متعلق به این دنیا نمی دانستم و به زندگی به مانند تابلویی کدر و غبار آلوده نگاه می کردم . سنت یک برای من نقش تمیز کننده ای را بازی می کند تا تابلویی تمیز با رنگ های مختلف را ببینم و از آن لذت ببرم .

ما حتی موقعیت های برای دوست داشتن و دوست داشته شدن داشتیم و از دست دادیم . هیچ وقت نتوانستیم نفس راحتی بکشیم ، بخشش و گذشت این دو اصل معنوی برای من غریبه و بیگانه بود و همه ی عمر در فکر تلافی و انتقام بودم . سنت یکم به ما کمک می کند که قدم چهارم کار کنیم و بیشتر در موقعیت عجز خود قرار گیریم . بخشش و گذشت کنیم تا به آرامش برسیم. ما باید در نظر داشته باشیم که عاجزیم و هیچ گاه کاری از دست خودمان برای خودمان بر نمی آید .

سنت یکم کمک می کند  حرف گوش کنیم.راهنما بگیریم و در قبال بیماری حرکت کنیم من عجزم را پذیرفتم و زنده ماندم حال سنت یک را رعایت می کنم تا زنده بمانم راه حل قدم یکم سنت یکم است .

ما در گروه پاک می مانیم ولی منحصر به فرد رشد می کنیم .

ما می توانیم مخالف باشیم و مخالفت خود را بیان کنیم اما ناسازگاری نمی کنیم یعنی به روی مخالفت خود پافشاری نمی کنیم .

ما دیگر نقش خدا را بازی نمی کنیم .

        ۳.  آیا این سنت فقط در رابطه با گروه وانجمن کاربردارد؟یادر موارد دیگری میتواند کاربرد داشته باشد٬ واگر دارددرچه مواردی؟ توضیح دهید.

 این سنت می تواند در تمام زمینه ها کاربرد داشته باشد و درست مثل محرکی است که کمک می کند از از انزوا و تنهایی بیرون بیاییم و آرام آرام به طرف خانواده ، محیط کار و اجتماع حرکت کنیم . این سنت حتی در موارد شخصی و فردی من کاربرد دارد . سنت های دوازده گانه از با هم بودن و همزیستی  صحبت می کند .

                                   ( همکاری و تعاون )

 

ما می توانیم تجربه کنیم که با احساس تعلق نسبت  به دنیای اطرافمان زندگی کنیم سنت یکم ما را با دنیایی آشتی می دهد که در گذشته بر اثر رفتارهای ضد اجتماعی خودمان را از آن طرد کرده بودیم .

سنت یکم مسئول برقراری روابط عمومی ما و نبض بقای هر عضو است . رعایت سنت یکم یعنی کارکرد قدم دوازده و پایداری بخشیدن به بیداری روحانی سنت یکم یک اصل الهی و معنوی است رعایت آن یعنی جذابیت ؛ محبت ، امین بودن و عاشقانه زیستن !

رعایت سنت یکم گاهی سخت به نظر می رسد . ولی غیر ممکن نیست . گذشتن از منافع شخصی و احترام گذاشتن به قوانین و اصول گروه باید در راس قرار گیرد .

من در گروه باید به شکلی رفتار کنم که هیچ احساس تفاوتی به وجود نیاید . برای ادامه ی بهبودی حفظ وحدت گروه الزامیست .

احساس تملک داشتن نسبت به هر چیزی باعث جدایی ما از کل و گروه می شود . و ما را از هدف اصلی دور می کند .

 در آغوش گرفتن و سرویس دادن به یک تازه وارد سکوت کردن گوش دادن و مشارکت کردن تشویق کردن و تائید کردن هم به مانند رعایت سنت یکم است . صحبت کردن به زبان  برنامه و مشارکت کردن به نوعی که دیگران برانگیخته نشوند و در نظر گرفتن این که زندگی ما به رعایت این سنت بستگی دارد هم به نوعی رعایت سنت یکم می باشد.

همه ی ما در آفرینش یکسان آفریده شده ایم و هر کس می تواند بدون در نظر گرفتن سن نژاد و مذهب و جنسیت به ما پیوند و از نعمت های خداوند بهره مند شوند و ما به این اصل احترام می گذاریم حتی اگر از روی ترس باشد  تا به مرور به عشق هم تبدیل شود .

 ابراز محبت و علاقه نسبت به دیگران هنگام برخورد و صحبت انجام سهم اندکی از رعایت سنت اول می باشد .

 تا وقتی که بفهمیم  اتحاد تنها ستون بقای انجمن ماست به این درک خواهیم رسید که حفظ منافع مشترک می بایست در راس قرار گیرد و ما در انجمن تمرین می کنیم تا یاد بگیریم این اصل را در زندگی رعایت کنیم . 

 

 4 . در رابطه با هر یک از موارد سئوال قبلی ، مثالی بیاورید که نشان دهد چگونه قبل از پیوستن به انجمن این اصل را زیر پا می گذاشتید ؟

 

ترس خودخواهی و خودمحوری پایه و اساس و روند ارتباطی من با دنیای اطرافم بود و این زیربنای تمامی اعمال من در شرایط و موقعیت های مختلف بوده .

 من همیشه موقعیت و منافع خود را در راس قرار می دادم .

هرگز منافع مشترکی برایم مطرح نبود و امروز عمل کردن به سنت یکم برایمان سخت و دشوار است .

همیشه در درون من تمایل به زندگی به روال گذشته بیشتر وجود دارد از جمع گریزی یکی از خواص بیماری من بود  و در هنگامی که از جمع گریزان نبودم هم رفتار من به شکلی بود که جمع مرا طرد می کرد .

ما اگر در جمع هم  قرار می گرفتیم احساس تنهایی می کردیم .

 ما همیشه مخفی زندگی کردن و خلاف کار بودن را به در جمع بودن ترجیح می دادیم .

 ما به دلیل عدم روشن بینی غرور بیش از حد و خودخواهی وحشت ناکی که داشتیم نمی توانستیم به عقاید دیگران احترام بگذاریم .

 ما همیشه خود را تافته ی جدا بافته می دانستیم .

با این که تصور اکثر ما از وحدت نوعی احساس و   وضعیت خاص نسبت به یک گروه می باشد ولی باید در نظر داشت سنت یکم به خودی خود اتفاق نمی افتد . رعایت سنت یکم در نتیجه ی تعهدات شخصی و اقدامات مسئولانه به دست می آید .

 قبول کردن مسئولیت در جلسات باعث تقویت منافع مشترکمان به طور کلی می باشد .

تعهد پذیری نسبت به سنت یکم مسئولیتی است که دامن گیر یکایک اعضا می باشد و عامل تقویت مسیر بهبودی و امنیت و آرامش در جلسات می باشد .

سنت یکم اصلی است که در تمام مراحل کاربرد دارد و برای ما محیطی سرشار از امید شکوفایی عشق و گذشت را گسترش می بخشد .

در تمام امور زندگی در راس گذاشتن وحدت گروه معادله ای است که موفقیت را به دنبال دارد . در زمان گذشته در هر قسمتی ناموفق می ماندیم به خاطر این بود که این اصل را رعایت نمی کردیم .

بعضی مواقع گزارشات خاصی و یا اتفاقات نادری که در دیگر گروه های منطقه رخ می دهند را دریافت می کنیم . اما منافع مشترک در دریافت اطلاعات خاص خلاصه نمی شود ما نیاز است که شنونده ی خوبی باشیم تا ضعف ها و نیازمندی های گروه خودمان را بهتر درک کنیم .

خوب گوش کردن باعث می شود از مسائل جاری  درک صحیحی پیدا کنیم این گونه است که قادر می شوم راهکارهای عملی و هوشمندانه ای پیدا کنیم .

ما باید به دنبال جایگاه واقعی خود باشیم تا جای کس دیگری را اشغال نکنیم .

آنگاه باید جایگاه خود را بپذیریم ...

 

5 . آیا پس از پیوستن به انجمن موفق شده اید این اصل را در مورد سئوال قبل رعایت کنید ؟ مثال بزنید ؟

ما زندگی گذشته ی خود را مرور می کنیم و خود را با صداقت نویا فته مان بررسی می کنیم .

در اصل ما تراز نامه ای از سنت یکم برای خود تهیه می کنیم و سعی می کنیم آن گونه رفتار کنیم که کمتر به خواسته های خود و بیشتر به منافع مشترک توجه کنیم .

 

6 . لیست اعمال و رفتارهای خلاف سنت اول خود را در انجمن بنویسید و پس از بیان علت عوامل زیربنای آن را مشخص کنید و سپس بگویید که اگر می خواستید طبق این سنت عمل کنید باید چه می کردید ؟

 

تمام کارهای من در گذشته خلاف سنت بوده است و ما در اکثر مواقع در تضاد با سنت اول بوده ایم .

ما آرام آرام مسئولیت رفتار ، گفتار و حتی افکار خود را به عهده می گیریم :

وقتی نوع عملکرد من روی گروه اثر می گذارد پس باید مسئولیت آن را بپذیرم .

 

             ما  سعی میکنیم منافع

 

          نوزادی را در نظر بگیریم که

 

             هنوز به دنیا نیامده است

 

   ولی قرار است که توسط انجمن ما پاک شود!!! 

 

 

7 . لیست اعمال و رفتار مطابق سنت اول خود را بگویید ؟

 

مطابق سنت اول عمل کردن خیلی سخت و گاهی دردناک و غیر ممکن به نظر می رسد ولی با تمرین کردن و همچنین کارکرد قدم های دوازده گانه امکان پذیر است .

درست زمانی که این سنت سخت به نظر می رسد باید  سری به نحوه ی کارکرد قدم های دوازه گانه زد .

 

                                 کاربرد اصول روحانی

 

ما در کاربرد اصول روحانی هر سنتی به مفاهیم الهی پی برده و می توانیم در رابطه با آن سنت فضائل اخلاقی مان را مرتفع سازیم .

در سنت یکم با اصل های روحانی چون تسلیم پذیرا شدن قبول تعهد از خود گذشتگی محبت و گمنامی آشنا می شویم .

تسلیم و پذیرا شدن لازمه ی اتحاد ماست و به ما کمک می کند که اعتماد و باورمان نسبت به نیروی برتر بیشتر شود ...

گذشتن از آرمان های شخصی ، بحث نکردن ، نجنگیدن ، غرض ورزی نکردن و گذشتن از آنچه ما به توسط هوای نفسمان خواهان آن هستیم با اجرای تسلیم و پذیرا شدن آسان تر می شود .

عجز ما می بایست به شکلی باشد که در ما روحیه ی تسلیم را بپروراند تا کارکردن و چگونگی عمل کردن در گروه آسان تر شود .

اگر که ما در سرزمین بهبودی زندگی می کنیم سنت ها سایه بانی است  که به ما کمک می کند دور نمای بیشتری از خود داشته باشیم .

ما به هنگامی می توانیم یک دور نمای کلی از انجمن داشته باشیم که به روی قدم های دوازده گانه کارکرد داشته باشیم  از منافع شخصی مان گذشت کنیم و بتوانیم به هر گونه عقیده ای فکر کنیم .

 این تنها راه پیشرفت انجمن می باشد 

قبول تعهد به ما کمک می کند که مسئولیت رفتار خود را به عهده بگیریم و نسبت به بهبودی در  انجمن متعهد باشیم  هنگامی که این اصل گسترش پیدا می کند قدرتی ایجاد می کند که به نوبه ی خود یکی از موثرترین عوامل خدماتی در انجمن می باشد .

تعهد پذیری ما کمک می کند پیاممان را با وسعت بیشتری به معتاد در حال عذاب برسانیم .

پایمال کردن خودخواهی و خودپرستی باعث می شود ما با محبت و دلسوزی هر چه تمام تر به برآورده کردن احتیاجات دیگران کمک کنیم  و احتیاجات گروه را به خواسته های شخصی خودمان ترجیح دهیم .

ما باید حرکت خودمان را از تک محوری بودن به سمت و سوی خدا محوری شدن آغاز کنیم و این کار از خودگذشتگی را در ما نیاز دارد .

گوش کردن محبت آمیز و نشان دادن علاقه ای که در موقع صحبت کردن و یا رفتار با دیگران از خود بروز می دهیم سهم به سزایی را در برقراری اتحاد و وحدت گروه به دنبال خواهد داشت .

اینجا اتحاد وحدت و یکپارچگی حرف اول را می زند و اهمیت فوق العاده ای دارد .

تمامی سنت های بعدی روی ستون اتحاد ما به عنوان یک انجمن بنیان گردیده است . وقتی که متوجه تنها ستون بقای انجمن باشیم و فقط بر روی این اصل لازم برای بقا متمرکز شویم . گروه متحد و یکپارچه باقی می ماند و ما به این درک خواهیم رسید که حفظ روابط خوب ما با هم از تمام مسائلی که می تواند باعث دوری ما از یکدیگر شوند مهم تر است .

ما مدام از خودمان تراز می گیریم و مدام بررسی می کنیم که آیا حرف هایی که می زنیم و اقداماتی که انجام می دهیم باعث دور شدنمان از یکدیگر می شود یا ما را به هم نزدیک خواهد کرد . این اصل زمانی امکان پذیر است که ما  از خود بزرگ بینی ها، خودپرستی ها و خودخواهی ها و منم ها جدا شده باشیم  و با اصل گمنامی زندگی کنیم، ما آرام آرام و با در نظر گرفتن اصل گمنامی در سنت یکم فهم و درک این مسئله را پیدا می کنیم که منافع مشترک می بایست در راس قرار گیرد !

 

رعایت عجز و تسلیم بودن من در سنت یکم به مراتب خیلی بیشتر از نوع تسلیم و عجز من در قدم یکم می باشد .

 حسادت کردن ( حسد ورزی ) به دیگران باعث به وجود آمدن عدم پذیرش در من شده و خلاف سنت یکم است .

قرار نیست که همه  آنگونه  فکر کنند که من خوشم بیاید . عدم رعایت سنت یکم یعنی شروع رفتارهای ضد اجتماعی .

گاهی پیش می آید که اولین و بزرگترین توقع من از دیگران از خودگذشتگی باشد ولی خودم هرگز نمی توانم این کار را انجام دهم .

خلاء و کمبود محبت در ما بیشتر از هر چیز دیگر وجود دارد ما فقط و فقط تنها با محبت کردن به دیگران می توانیم این کمبود را جبران کنیم .  

ما در گروه جوری رفتار می کنیم که دوست داریم با ما رفتار کنند .

احساس تملک نسبت به جایگاه خدمتی ام یعنی عدم رعایت سنت یکم .

زمانی که خداوند شروع به حرکت می کند کافیست من از سر راه خداوند کنار بروم . گاهی بزرگترین خدمت خدمت نکردن است . من لازم است در وادی نیستی حرکت کنم تا هست شوم .

ما باید به هم محبت کنیم تا زنده بمانیم . جلا بخشیدن به قلب به توسط تراز نامه ی قدم دهم لازمه ی داشتن این محبت است .  

 

                              حالا این سئوالات مطرح می شود

 

برای تداوم بهبودی در راستای سنت یکم چه باید کرد و این سنت چگونه در رابطه با پیام رسانی ، حفظ جلسات و برابری اعضا کاربرد دارد و اصل سنت اول در برنامه را چگونه باید رعایت کنیم ؟

 

این اصول جهت حرکت در راستا و سمت و سوی سنت یکم می تواند به من کمک کند .

کمک به حفظ اتحاد و یکپارچگی گروه ، محیا کردن فضای امن جهت مشارکت آزاد اعضا ،  حفظ گمنامی  ، رعایت کردن اصول طبق آنچه که در کتاب است  ،حضور مداوم در جلسات اداری ، تعاون در گروه و ارائه خدمات صادقانه ، خدا محوری ،  جدا شدن از منیت ، ناسازگار نبودن با گروه ، پافشاری نکردن بر روی پیشنهادات خود ، از خود گذشتگی ،گذشتن از منافع شخصی ، تعهد و مسئولیت پذیر بودن در خدمات ، هماهنگی با گروه، حمایت کردن و احترام گذاشتن به خدمتگزاران ،کارکرد قدم دوازده ، سرویس به تازه وارد  ،  چگونگی عملکرد و جدا شدن از غرایض شخصی  ، محبت کردن به اعضا ، اجازه اشتباه دادن به دیگران ، ارائه خدمات صادقانه ، رعایت اصول معنوی و روحانی برنامه ، داشتن سر و  وضعی مرتب و آراسته و جذاب .........

.... همه و همه از نکاتی است که می تواند چالش های گروه نیز باشد . این گونه چالش ها می تواند خطرات خاص خود و مضرات خود نسبت به گروه و منافع آن را نیز داشته باشد .

 سنت یکم نبض برنامه ی بهبودی انجمن معتادان گمنام است  که رعایت آن تداوم پاکی و  بهبودی ما را به ارمغان می آورد .