در سال 1369 دو برادر که در خارج از کشور با
کمک انجمن، در بهبودی به سر می بردند و به ایران آمده بودند. اولین جلسه
معتادان گمنام را در مرکز بازپروری قرچک برگزار کردند. این جلسات به مدت
یکسال ادامه داشت اما به علت دیدگاه های آن زمان نسبت به بیماری اعتیاد،
این دو برادر از ادامه این راه باز ماندند و انجمن معتادان گمنام ایران که
تازه تاسیس و نو پا بود برای مدتی فعالیتش متوقف شد، اما این پایان راه
نبود زیرا در سال 1372 دو نفر که در ایالات متحده و کانادا از طریق انجمن ،
سلامتی خود را باز یافته بودند، در تهران به طور اتفاقی در یک مهمانی با
هم آشنا می شوند و تصمیم می گیرند که به یاری هم و با همکاری سازمان
بهزیستی پیام بهبودی را به معتادانی که در مرکز بازپروری قرچک بسر می بردند
برسانند. در این بین یکی از اعتضای نسبتاً با سابقه و فعال انجمن در خارج
از کشور نیز به جمع آنها اضافه شد و پس از آن شکل گیری انجمن در خارج از
کشور نیز به جمع آنها اضافه شد و پس از آن شکل گیری انجمن معتادان گمنام در
ایران شتاب بیشتری به خود گرفت و بالاخره آنان موفق شدند نظر مسئولین
بهزیستی را برای برگزاری جلسات هفتگی در مرکز بازپروری قرچک در تاریخ
(31/1/73) جلب نمایند. این گروه 3 نفری در مرداد 1373 توانستند محلی مستقل
در تهران برای برگزاری جلسات خود اجاره نمایند. ضمناً یکی از دو برادری که
در ابتدا از آن ها یاد کردیم نیز به این گروه نوپا پیوست و هم اکنون پس از
گذشت سالها همه روزه جلسات متعددی در تهران، مراکز استانها، شهرستانها،
روستاها و اقسا نقاط کشور برگزار می شود و تعداد قابل توجهی از معتادان
توانسته اند با کمک انجمن بهبودی و سلامتی خود را بازیابند.
دل نوشتهای از یک معتاد در حال پرهیز از مصرف
نقدی دوستانه به برنامهی NA
خدایا از شر دروغ و غرور و خودنمایی رهایم کن، پناه به تو میبرم...
من یک معتاد رو به بهبودی نیستم چراکه برنامهی شما میگوید پس از تمایل به قطع مصرف با شرکت در جلسات با داشتن تمایل روشنبینی و صداقت میتوانید گام در جاده بهبودی بگذارید.
فعلاً من در جلسات کمپ شرکت میکنم ولی مروری بر کتاب پایه کردهام، لازم است قبل از نوشتن مطالب مربوط به آن در مورد چند سؤال که این کتاب در ذهنم ایجاد کرده بگویم. من معتاد هم دارای عقلی هستم که نعمتی است از سوی خالقم. گاهی شهوات نفسانی عقلم را تحت فرمان میگیرد و به اسارت درمیآورد و اندیشه و اعمال و افکارم از آن نشأت میگیرد، ممکن الخطا میشوم و بر اساس آن عمل میکنم، اما هم چنان اشرف مخلوقاتم! تنی دارم بیمار ولی به تقدیر و مشیت الهی معتقدم و به مختار بودن در انتخاب طریق و اعمال.
و بهعنوان یک انسان بلکه پیچیدهتر از آن بهعنوان انسان بیماری که علوم انسانی با هیچ معیاری قادر به کنکاش و هویدا نمودن اسرار درونم نیست و توضیح آن در میانهی علوم اجتماعی اگر قطعاً ناممکن نباشد، تنها با ضریب خطای بسیار بالایی ممکن است.
و اگر بر اساس برنامهی شما درون خود را با مشارکت در اختیار دیگران نگذارم، نفوذ به آن محال است که در این زمینه اعتقادی هم داریم که تنها مقربان به خدا و اولیای الهی در نبود پیامبران و ائمه قادر به کنکاش در داخل و هویدا نمودن درون افراد هستند.
نیاز دارم الفبای پای گذاردن بر هوی و هوس و لذتجوئی جسمیام را یاد بگیرم که در اصول شما میسر است.
با آن ابزار میتوانم عقلم را در مسیر دلم به خدمت گرفته و با تعصبی آگاهانه (که به دام خرافهپرستی گرفتار نشوم و به گواه دلم واقف شوم) ، بادانشی که شما در اختیارم میگذارید قدمهای محکمی را فقط تا نقطهای مشخص بردارم.
و اگر آن اتفاق میمون و مبارک در سایه لطف الهی، که اکتسابی نیست و مسلمان معتقد به هدیهای از سوی خدا به هر بندهاش که صلاح میداند است برایم بیفتد، شاید بتوانم دیگر مرتکب گناهی نگردم که به نفس خویش خسارت وارد کنم. که این مورد در تعبیر اعتقادی ما ظلم به نفس است. آنگاه به گواه دل، که همان تعبیر به دلم افتاده است، اشراف پیدا کنم و بین عقل و دل و تصمیماتی که اتخاذ میکنم تمایز قائل شوم، اگر منظور از روشنبینی همان یافتن باشد و یافتن در اعتقاد ما همان حکمت است که اکتسابی نیست و هدیهای الهی است و مولایم علی (ع) در این مورد میفرماید: بر عقلی که گرفتار هوی و هوس است حکمت حرام است.
1- بعضی از کلمات جایگزین و بعضی جملات بهکاررفته برایم ایجاد ابهام کرده! مثلاً، تغییر کلمهی خداوند به نیروی برتر که شاید در فرهنگها و سرزمینهای غیرمسلمان کاربردی باشد ولی بهعنوان یک مسلمان برای من شبهه ایجاد میشود.
2- استفاده از کلمهی مقدس گمنام در لغت فارسی، با این توجیه که این برنامه جهانی است. اصرار و سهلانگاری و توجیه برخی مسئولین، این اندیشه را در من ایجاد کرده که خدایناکرده غرضی در کار هست.
3- کتمان زیرکانه و هدفدار (که اگر بهعنوان یک اساسنامه یا مرامنامه از آن یاد کنیم) مذهبی نبودن برنامه (که باوجود سعی در دروغ نگفتن که کذب آن بدیهی است) حقیقتی بزرگ کتمان شده که دین چیست و مذهب کدام، نیاز به توضیح ندارد. موردی که تندروترین شاخه کاتولیک شالودهی برنامه را چیدهاند نیز نیاز به توضیح ندارد. حمایت مالی و تحقیقاتی دانشگاه دوست و برادر مسلمین هم که سابقهی درخشانی بهجای گذارده، نیاز به شرح و تفسیر ندارد.
4- تناقض و دادن گزک به دست نااهلان که متأسفانه مورد نیمهی خالی در ایران بهطور فاحشی شیوع پیداکرده (تمایل و مداخله) که بر نیمهی پر چربشی دیدنی دارد.
5- اصرار بر دو مثلث بهبودی و نابودی نهچرخهای برای بهبودی و نابودی، مثل مثلث فارکس که چگونه مثلث نحسش دامن بشریت را به آتش کشانده است.
6- اینجانب برنامه را چون کلیهای میپندارم که گروه خونیاش گرچه همسان است اما فاکتورهای لازم را ندارد، پیوندش در جامعه اسلامی گرچه ممکن است، اما مطمئناً این بدن بعد از مدتی این پیوند نامناسب را پس میزند.
اما بهراستی به شما تبریک میگویم که در سایه سهلانگاری و سستی ما شما موفق شدهاید برنامهای جهانی را ارائه نموده و با مقابله مناسب با پادزهر خودتان موفق شدهاید به نحوی در جامعه ما نفوذ نموده و مقدس نمایی کنید که برخی از هموطنان من کتاب زمینیتان را مقدس و الهی میپندارند.
زمانی که من هنوز به دنیا نیامده بودم در این سرزمین مرد خدایی حرکتی را آغاز کرده بود و بر مسائلی سهل و ساده از نگاه دیگران انگشت گذاشت و چراغ راهی را نشان آیندگان داد. او به همه یاد داد که بر اعتقاداتشان مصرانه و درراه خدا پافشاری کنند و از هیچچیز نهراسند. او به خاطر تغییر جملهای که ازنظر بقیه مهم نبود اعلامیه داد، سخنرانی کرد... او با تبدیل جملهای از قسمنامه نظامیان «من به قرآن مجید سوگند یاد میکنم» به «من به کتاب مقدس سوگند یاد میکنم» به خروش درآمد و اعلام کرد که این امر باهدف دشمنی علنی با قرآن و حذف قرآن و پاک نمودن قرآن و اسلام از زندگی افراد صورت گرفته است. او در این رابطه اعلامیه داد و از زندان و تبعید و شکنجه نهراسید... او مردم را آگاه کرد... بهراستی همان بود که او میگفت، هرچند یکبار این مسئله توسط چنین مرجع والایی اعلامشده، جای تأسف است که میبینیم تغییر کلمهی GOD «خدا» به نیروی برتر به بهانهی جذب فراگیر یا سادهانگارانهی ایران اسلامی به خورد مسلمانان داده میشود. آیا این باهدفی شوم و نیتی پلید، مجوزی جهت تنزل دادن خداوند تا حد تعابیر شخصی و نسبت دادن عنوان نیروی برتر به راهنما و خود انجمن، از مصادیق بارز اشاعه شرک نیست؟ آیا گروهی که با وادار نمودن افراد به اقرار به گناه، در اشاعه فساد، قبح شکنی و رواج گناه میکوشد و با القای سادهانگاری در افراد و اصرار بر دروغی که میگوید ما مذهبی و وابسته نیستیم آنها را به گناه میکشد، جای انتقاد ندارد؟
به شما تبریک میگویم که در سایه توجیهاتتان، برادران مسلمان من از نشستن در کلاسهای الهی و قرآنی طفره میروند و از گفتن ذکر صلوات ابا دارند. آنها بر اساس تلقینات شما پذیرفتهاند که NA و AA نجاتبخش آنها است. آنها از خود سؤال نمیکنند، کتابی که در طول سالها تغییر کرده چگونه راه گشا است اما قرآن نیاز به ویرایش و بهروزرسانی دارد؟ آنها باید از خود بپرسند که به چه دلیل در آموزههای شما به مدت چند سال از لغت خداوند استفاده شد و بعد عنوان نیروی برتر جایگزین آن شد؟ در سایه اصرار شما بود که ما این تساهل و تسامح نابخردانه را پیشه کردیم و این موضوعات را پذیرفتیم.
دروغ زشتی و پلیدیاش آنقدر زیاد است که در اعتقادات ما حتی کودکان نیز میگویند دروغگو دشمن خداست. بشر برحسب فطرت الهی در برابر دروغ و فریب حالتی تدافعی میگیرد و دافعه نشان میدهد. دروغ بیاعتمادی و فساد را به همراه دارد و بذر شکی میکارد که حاصلش شرک است. با چنین تضادی درخواست روشنبینی و حکمت چگونه میسر است؟ مگر آنکه مقصد روشنبینی همان هدف روحانی بودن برنامه را نداشته و منظور از آن زیبایی برنامه باشد. اگر اینگونه است، آری روشنبینانه اعتراف میکنم دستمریزاد، شما تنها برنامهای هستید که میتوانید نرمنرم زورآزمایی کنید تا با "حتی یک آیه از قرآن" مبارزه کرده و زمینیاش را خلق کنید.
آنان که دستی بر آتش دارند بایستی باور کنند که مرگ برای همسایه نیست! من معتاد هم جزئی از خلقت هستم که بیشک هدفی والا دارد، مادی و الهی، دوبعدی. فطرت انحصارطلب دارای انواع شهوات تملک کننده است. مطمئناً با پذیرش این برنامه و رویه شدن آن در زندگیام طمعی بزرگ با حرص و ولع در من شکل میگیرد که دیگران را نیز تطمیع خواهد کرد.
ما معتادین نیازمان این است که برایمان واقعیات را توجیه نکنند. من معتاد بهعنوان فردی دارای هویت عزیزترین مخلوق خدا، هنوز خدایم لایق زنده ماندنم میداند و من بخشی از جامعه هستم، با زنجیرهایی از وابستگیهای نسبی و سببی. من در جامعه از اصل خود دورافتاده بودم و جهنم را خود برای خود خلق کرده بودم. به خاطر خدا شما تحت عنوان نجات هیزم به دستم ندهید.
بیایید از حقایق نهراسیم، حتی بیماران هم محق برای دانستن هستند. بیایید صادقانه دلایل موفقیت ظاهری NA در جذب موقت افراد تهییج شده را بررسی کنیم.
بیایید جبران خسارت (توبه) کنیم. خداوند ما را میبخشد، یاریمان میکند... من معتاد هم سرشت و گلم مثل بقیه است آنان که دروغ نگویند بیشتر به دلم مینشینند، آنان که حقیقت را کتمان نکنند مصلحتاندیشی نکنند برایم دلچسبتر هستند. دین خدا مصلحت بردار نیست!
عکسالعمل من معتاد چون سگی است که با ظاهری خندان و یاریرسان به سویش میروی، درحالیکه قصد و نیتت شوم و آسیبرسان است، اگر پاچهات را نگیرد قطعاً از خود حالتی تدافعی تهاجمی نشان میدهد.
وقتی ندانیم و گرفتار باشیم از رفتن در پی نادانستهها کفارهای نخواهیم پرداخت، ولی وقتی بدانیم و از پی دانستهها نرویم نهتنها از یافتن و روشنبینی غافل میمانیم، بلکه در برابر خدا، اگر به آن اعتقاد داشته باشیم، مسئولیم و در رابطه با کوتاهی کردنمان گناهکار ...